همراه دو تن از دوستان قدیمیشان بودیم. از هر دری سؤال كردیم. از سابقه مبارزاتی و از فعالیتهای انقلابیگری و روزهای زندان و شكنجههای ساواك گرفته تا مسئولیتهای بعد از انقلاب و دانشگاه تهران و پزشكی و مجلس و شورایشهر تهران. از زندگی شخصیاش نیز پرسیدیم. نوع رابطهاش با فرزند و همسر و غیره. اما پاسخ به همه سؤالهای ما تنها 2 یا 3 كلمه مشابه همراه با لبخندی دوستداشتنی بود. «كاری نكردم.» «وظیفه بود.»
دوستان قدیمی دكتر وقتی دیدند سؤالهای ما بیپاسخ مانده به كمك آمدند و خاطراتی از زندگیكاری و شخصی ایشان بازگو كردند، شاید دكتر به سخن بیاید. اما بازهم بینتیجه بود.گویی قرار نداشت درباره خودش حرف بزند. پاسخش به همه سؤالها این بود؛ «فراموش كنید.» «جزئیاتش خاطرم نیست.»
جناب شیبانی عزیز اما داستان زندگیاش خواندنی است. سیاستمداری خادم كه زندگیاش در تراز یك مسئول راستین انقلاب اسلامی است. بدون تأخیرترین نماینده شورایشهر كه در نهایت سادگی زندگی میكند. پزشك است و سابقه ریاست دانشگاه تهران و نمایندگی مجلس و شورایشهر و دهها مسئولیت دیگر دارد، اما هنوز بدون خانه شخصی است و آخرین ماشینش پیكان سادهای بود كه با اصرار خانوادهاش تبدیل به پراید شد.
به گفته دخترش 2 دست كت و شلوار دارد كه سالهاست تغییر نكرده است. رابطهای بس عاشقانه با همسر مرحومهاش داشت و اما آنقدر به كار اهمیت میداد كه یك روز بعد از تدفین همسر سركار حاضر میشود و اجازه نمیدهد بیش از یك كاغذ معمولی از بیتالمال برای اعلام تسلیت هزینه شود. جهیزیه دخترش یخچال و گاز نداشت و فقط فرش و تعدادی ظروف بود و كمی هم خرت و پرت؛ به خانواده داماد هم گفته بود كه اگر برای عروسی شام بدهند در مجلس حاضر نمیشود؛ فقط میوه و شیرینی. در مجلس عروسی هم صندوق كمك به خیریه گذاشته بود تا مردم به جای كمك به عروس و داماد به خیریه كمك كنند.
همه این حرفها را هم از اطرافیان و خانواده و همسایههایش شنیدیم. خودش در پاسخ به همه این سؤالها فقط سكوت میكرد و میخندید.
اما وقتی گفتیم توصیهمان كن یك جمله گفت: «مردم ما گرفتارند. تا میتوانید به این مردم خدمت كنید. هركاری از دستتان بر میآید انجام دهید.» دخترش میگوید تنها 2 بار در زندگی دعوایش كرده است و یكبار آن وقتی بود كه در دوران كودكی در كوچه و سرظهر سر و صدا كرده است و پدر كه نگران آزار و اذیت مردم هنگام استراحتشان بوده دلخور شده است. اما جناب شیبانی عزیز یكبار در طول این جلسه به وجد آمد و سخن گفت. وقتی یكی از همراهان از خصوصیات حاجیه خانم فاطمه، مادر مرحومشان گفت. نقل شد كه مادرشان وقتی بیمارستان میرفتند بالای سر هر مریض میایستادند و دعا میخواندند و رد میشدند.
جناب شیبانی اسم مادر كه آمد با صلابت خاصی كه دیگر همان خنده هم روی لبانش نبود و با بیانی پر از حرارت و حرمت گفت: «مادر ما یك درویش تمام عیار بود.»
1310در محله امیریه متولد شد
1329فعالیتهای سیاسیاش را در مخالفت با حكومت پهلوی آغاز كرد.
1332در كنكور پزشكی پذیرفته و در دانشگاه تهران مشغول تحصیل شد.
1335در تظاهرات حمایت از جمال عبدالناصردستگیر و از دانشكده پزشكی اخراج شد.
1347به دانشگاه بازگشت
1350بعد از چندین سال وقفه در تحصیل به دلیل دستگیری توسط ساواك، زندان و تبعید بالاخره فارغالتحصیل شد.
1358به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی درآمد.
1358در دولت شورای انقلاب وزیر كشاورزی شد.
1359بهعنوان نماینده تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. او 4دوره دیگر هم نماینده مجلس بود.
1361بهعنوان رئیس دانشگاه تهران انتخاب شد.
1381به شورای اسلامی شهر تهران راه پیدا كرد.
1387بهعنوان یكی از چهرههای ماندگار كشور برگزیده شد.
1395او اكنون برای سومین دوره عضو شورای اسلامی شهر است.
نظر شما